اين مقاله ترجمهاي است از:
uri Rubin, "The shrouded messenger: on the interpretation of al-Mazzammil and al-Muddaththir", in Jerusalem Studies in Arabic and Islam 16 (1993) pp. 96-107.
مؤلف اين مقاله، آقاي اُري رُبين از محققان علوم قرآن و سيره در دانشگاههاي غربي، و نيز يكي از مؤلفان دائرة المعارف قرآن چاپ ليدنِ هلند است. از وي تاكنون ترجمه? فارسي دو مقاله، به همين قلم در مجلات قرآني ايران منتشر شده است: الف. «اقرأ باسم ربّك…: نكاتي در تفسير نخستين آيات سوره? علق»، مجله? پژوهشهاي قرآني، ش 19ـ20، پاييز و زمستان 1378. ب. «تعامل تفسير و حديث در تعيين سبع المثاني»، مجله? ترجمان وحي، سال چهارم، ش 2، شماره? پياپي 8، اسفند 1379.
عناوين پارهاي ديگر از مقالات وي، كه همگي صبغه? تاريخيـ تفسيري دارند از اين قرار است: تجارت مكي و تفسير آيه? 198 سوره? بقره؛ حنيفيت و كعبه: جستاري در سابقه? دين ابراهيم در عربستان پيش از اسلام؛ الصّمد و خداي برتر: مطالعهاي در سوره? اخلاص؛ ايلاف قريش: مطالعهاي در سوره? قريش؛ برائت: مطالعهاي در چند فراز قرآني؛ ابولهب و سوره? مَسَد.
آيات نخست سورههاي مزّمل و مدّثر خطاب به شخصِپيامبر اسلاماند. در آيات نخست هر دو سوره، اََمرِ برخيز (قُم) آمده است. در سوره? مزّمل به پيامبر فرمان ميدهند كه شب را به نماز برخيزد؛ و در سوره? مدّثر، فرمان اين است كه برخيز و انذار كن. اين هر دو فراز قرآني، حاوي دو عنوان منحصر به فرد براي پيامبراند: در اوّلي با عنوان المزّمّل و در دومي با عنوان المدّثّر، پيامبر را مخاطب قرار ميدهند:
يا ايّها المزّمّل. قم اللّيل الاّ قليلا (مزمل، 73/1،2)
يا أيّها المدّثّر. قم فأنذر (مدثر، 74/1،2)
دو عنوانِالمزّمل و المدّثر توجه محققان غربي را به خود جلب كرده و پس از كتاب تاريخ قرآن، تأليف مشتركِ نُلدكه و شوالي، ديدگاه رايج در تحقيقات غربي ظاهراً اين بوده است كه اين القاب و عناوين، بازتابي از اعمالِ متنبّيان و كاهنان پيش از اسلام است. عادت كاهنان اين بود كه در حال دريافت الهاماتشان، خود را در ردايي ميپوشاندند و از آنجا كه اصطلاحات مزمل و مدثر به معناي پوشيده يا پوشانيده شده (در درون ردا و مانند آن) است، نتيجه گرفتهاند كه حضرت محمّد نيز از عمل ايشان تقليد و تبعيت كرده است.1
با بررسي تفاسير اسلامي، بيدرنگ با اين واقعيت روبرو ميشويم كه چنين تفسيري از اين اصطلاحات به هيچ وجه در تفاسير اسلامي نيامده است. در واقع ميتوان ادعا كرد كه مفسّران مسلمان نميتوانستهاند اين ديدگاه را بپذيرند كه الهامات نبوي حضرت محمّد خاستگاهي مشابه با اعمال و رفتار كاهنان و متنبّيان پيش از اسلام داشته است. از جهتي ديگر، نبودِ چنين تفسيري در منابع اسلامي، نشان ميدهد كه اين امر هيچگاه روي نداده است. ماجراي واقعي هر چه باشد، انبوهي تفسير از اين دو واژه در منابع اسلامي وجود دارد كه تا كنون به طور كامل مورد تحليل قرار نگرفتهاند. به نظر ميرسد كه چنين تحليلي نه تنها تفسير و معناي اين دو اصطلاح را روشنتر ميكند، بلكه سيماي پيامبر در نظر مسلمانان قرون نخست را براي ما بهتر ترسيم ميكند.
تفاسير مختلف اسلامي از واژگان المزمل/المدثر را ميتوان با توجّه به دلايلي كه ايشان براي حالتِ پوشيده بودن حضرت محمّد ارائه ميدهند تقسيم بندي كرد. دسته? نخست را ميتوان تبيينهاي «خنثي»2 ناميد؛ يعني آنها كه هيچ دليلي ذكر نميكنند. برخي از تفاسير اين دسته? نخست تنها به بيان لغوي اين واژگان ميپردازند. قتاده (م 118هـ) صرفاً ميگويد كه المزّمّل عبارت است از «المتزمّل في ثيابه»3، اما المدّثّر يعني «المتدثر في ثيابه». ابن قتيبه (م276هـ) به همين شيوه بيان ميكند كه المزّمّل يعني «المتلفّف في ثيابه».4 زمخشري اين نكته را اضافه ميكند كه المزمّل به كسي ميگويند كه با «دِثّار»ي پوشانده شده باشد، همان كه بر روي «شِعار» ـنوعي لباس زيرـ ميپوشند. وي همچنين حديثِ «الانصارُ شعار والنّاس دثار» را ذكر ميكند.5 ديگر تفاسيري كه در شمار اين دسته نخست قرار ميگيرند، تنها به اين امر اشاره ميكنند كه حضرت محمّد پوشيده شده بود. روايتي به نقل از ابن عباس در بيان عبارت مدثر ميگويد:
پيامبر عادت داشت كه خود را در جامهاي بپوشاند.6
ابراهيم نخعي (م96هـ) اظهار ميكند كه آيه? نخستِ سوره? مزّمّل وقتي بر حضرت محمّد نازل شد كه خود را در عبا [يا لفافه]يي پوشانده بود.7 تفسيري مشابه به نقل از همو، در بيان معناي آيه? نخست سوره? مدثر هم روايت شده است.8 مقاتل بن سليمان (م150هـ) در شرح و بيان آيه? نخست سوره? مزمّل ميگويد:
…دليل اين عمل آن بود كه پيامبر در وقت خروج از خانه با لباسهايش بيرون آمده بود، آنگاه جبرئيل او را ندا داد:يا ايّها المزّمّل؛يعني اي كسي كه لباسهايت را پوشيدهاي و آنها را بر خود برگرفتهاي.9
دسته? دوم از تفاسير را ميتوان تبيينهاي «ستايشي»10 نام نهاد. حضرت محمّد بنا به غرضي مقدس و الهي فرمان مييابد كه خود را در ردايي بپوشاند، و به همين سبب او را المزّمّل/المدّثّر خطاب ميكنند. از اين رو، اين عناوين براي ستايش و تحسين پيامبر به كار رفتهاند. نخستين تفسير از اين دسته، آن دليل مقدس و الهي براي پوشيده بودن حضرت محمّد در جامههايش را نماز ميداند. البته اين تفسير تنها به بيان آيه? نخست سوره? مزمل مربوط است كه در آيه? دوم همين سوره فرماني خاص به اقامه? نماز شب آمده است. آلوسي روايتي از قتاده نقل ميكند، داير بر اين كه حضرت محمّد براي اداي نماز، خود را در لباسهايش پوشانده بود (تزمّل)؛ او مشغول آمادگي براي نماز بود و به همين جهت، با جملهاي به اين مضمون مورد خطاب قرار گرفت:«اي آنكه آماده? عبادت خداوند ميشوي» (…علي معني يا ايّها المتسعدّ للعبادة)11. تفسيري مشابه با اين از فرّاء (م207هـ) نقل شده است كه ميگويد مزّمّل كسي است كه خود را در لباس پوشانيده و آماده? انجام نماز ميشود، و او رسول خداست.12 اين را رأي و نظر كَلبي (م146هـ) نيز دانستهاند.13 زمخشري ميگويد كه پيامبر در حالي كه جامهاي پشمي (مِرط) متعلق به عائشه را پوشيده بود به اداي نماز مشغول بود؛ قرآن او را ستايش و تحسين ميكند و فرمان ميدهد كه بدين راه و رسم ادامه دهد. روايتي به اين مضمون نقل است كه نيمي از آن جامه، خودِ عائشه را در حال خواب پوشانيده بود و نيم ديگر پيامبر را در حال نماز ميپوشانيد.14
ديگر تفاسيري كه در اين دسته? دوم قرار ميگيرند، آن دليل مقدس و الهي براي پوشيده بودن حضرت محمّد را كمابيش خودِ رسالت نبوي عنوان ميكنند. اين تفاسير كه كاملاً استعاري و مجازياند، بر اين امر دلالت دارند كه حضرت محمّد تحت پوشش قرار گرفته بود؛ يعني بار نبوت بر دوش او آمده بود. تفسير عكرمه (م105هـ) از المزّمّل چنين است:
زمّلت هذا الامر فقم به؛ اين امر را بر دوش تو نهادهاند، پس آن را بر گير و ادا كن.15
عكرمه در تفسير آيه? نخست سوره? مدّثر نيز ميگويد: دثّرت هذا الامر فقم به، كه به همان معناست.16
همچنين نقل ميكنند كه عكرمه، كلمات المزَّمِّل/المدَّثِّر را به صورت المزَّمَّل/المدَّثَّر قرائت ميكرده است.17 بنا به نقل ديگري از رأي و تفسير عِكرمه، حضرت محمّد از آن رو در اينجا خطاب ميشود كه بار قرآن را بر دوشش نهادهاند.18 علاوه براين، برخي در رأي و تفسير عكرمه شاخ و برگها و تفصيلاتي افزودهاند. در تفسير آلوسي چنين آمده است:
برخي ميگويند پيامبر را به نبوت و كرامت روحي پوشانيده بودهاند (المتدثِّر بالنّبوّة والكرامةالنّفسانيّة).19
در تفسير فخر رازي آمده است كه او با لباسي از علم عظيم و خُلق كريم و رحمت كامل پوشيده شده بود.20 آلوسي نيز تقريباًبه همين سان، تفسير ديگري را نقل ميكند با اين مضمون كه بر حضرت محمّد صورتي انساني پوشانيدهاند كه حقيقت ازلي (الحقيقةالمحمّديّة) او را پنهان كرده است.21
تفاسيري كه در اين دسته? دوم جاي ميگيرند عناوينِمزّمّل/مدّثّر را، القابي افتخارآميز و محترمانه براي حضرت محمّد ميشمارند. از اين رو، اين عناوين در شمار اسامي و القاب شريفِحضرت محمّد قرار ميگيرد كه برخي مولّفان مسلمان در صدد گردآوري آن از متن قرآن بودهاند. مثلاًابو سعد خرگوشي (م406هـ) توانسته است تقريباً 30 مورد از اين اسامي و عناوين را در آيات قرآن بيابد.22 ابن شهر آشوب، مولف شيعي (م588هـ)، در مقدمه?فهرست خود ادّعا ميكند كه قرآن حاوي400 نام از نامهاي پيامبر است.23 هم خرگوشي و هم ابن شهر آشوب در فهرستهايي كه ارائه ميدهند، دو عنوانِالمزّمّل و المدّثّر را ذكر ميكنند.
نكته? درخور توجه اين است كه در ميان تفاسير مختلف از المزّمّل/المدّثّر دسته? سومي هست كه ميتوان آنها را تبيينهاي «مذمّتي»24 ناميد. در اين بخش به تفاسيري برميخوريم حاكي از اينكه علت پوشيده بودن حضرت محمّد، قصور يا ناتوانيِ ايشان در اداي رسالت نبوي بوده است. حالت پوشيدگيِ وي، نشانه? عدم فعاليت، گوشهگيري و انصراف، و عدم تمايل او به رويارويي با مشكلات موجود در انجام وظايف رسالت نبوياش است. فرمانهاي بعدي (يعني قُم اللّيل…، قم فأنذر) دستوراتي هستند در جهت تغيير اين حالتِنابجا، و انجام وظايف با شجاعت و فداكاري.
نخستين تفاسير اين چنيني، بر حوادثي از زندگي حضرت محمّد پيش از بعثت و نزول وحي تاكيد دارند. فخر رازي تفسيري را نقل ميكند كه مطابق آن، حالت پوشيدگي حضرت محمّد، استعارهاي است از خلوت و انزواي ايشان در كوه حراء؛ همان جا كه وي در آن، عادت به تحنّث داشت. فخر رازي ميگويد:
آنكه در لباسي پوشيده است (المتدثّر بالثوب) مانند كسي است كه در آن مخفي شده است. پيامبر در كوه حرا به كسي ميماند كه از مردمان مخفي ميشود؛گويي چنان است كه به او ميگويند:اي مخفي شده در جامه? گمنامي و عزلت، اين رسالت را بر دوش گير، از گوشه?عزلت بِدَر آي، و مأموريت انذار مردمان و هدايت ايشان به معرفت اللّه را انجام ده.25
ديگر منقولات، به خود رويداد بعثت و اوّلين وحي نازل شده توجه كردهاند. اين روايات در قديمترين جوامع حديثي و كتب تفسيري ذكر شده، و در واقع، كاملاً شهرهاند. در اين روايات چنين نقل است كه حضرت محمّد ـيا براي نخستين بار و يا پس از دورهاي از فترت وحيـ با جبرئيل مواجه شد كه اين رويارويي اضطراب بسياري در او ايجاد كرد. وي شتابان به خانه آمد، درخواست كرد تا او را بپوشانند و ميگفت «زمِّلوني، زمِّلوني» يا «دثِّروني، دثِّروني»26. بنا به اين روايات، علت درخواست حضرت محمّد براي پوشانيده شدن، تلاش براي مخفي شدن از جبرئيل است. گاه نيز ميگويند كه نياز محمّد به پوشيده شدن امري طبيعي بوده، چه نزول وحي موجب لرزش و سرما در او ميشده است.27
به هر حال، مؤلّفان مسلمان بدين نكته واقف بودهاند تا پيش از نزول نخستين وحي، حضرت محمّد هيچ نوع رسالت نبوياي ابلاغ نميكرده است و به همين دليل قرآن او را صرفاً با عناوين المزّمّل/المدّثّر، و نه با عنوانِالنبي يا الرسول خطاب كرده است.28 سهيلي (م581هـ) خاطر نشان ميكند كه جبرئيل پيامبر را با عبارتِ «يا محمّد» خطاب نكرد، بلكه گفت «يا أيّها المدّثّر»، تا به او احساسِ مهر و ملاطفت پروردگارش را برساند (ليستشعر اللّين والملاطفة من ربّه…).29
تفاسير ديگر حكايت از آن دارند كه حالت پوشيده بودنِ حضرت محمّد، به دليل نوميدي ناشي از مخالفت معاندان و منكرانش بوده است. روايتي كه سندش به جابربن عبداللّه صحابي ميرسد چنين ميگويد كه:
قريش در دار الندوه گرد آمدند و مشورت كردند كه براي دور كردن مردم از اطراف حضرت محمّد، او را به چه نامي بخوانند. يكي گفت: كاهن، ديگري مجنون و سومي شاعر را پيشنهاد كرد. سرانجام بر اين عنوان توافق كردند: «آنكه ميان عاشق و معشوق جدايي ميافكند» (يفرّق بين الحبيب وحبيبه). پيامبر اين سخن را شنيد، خود را پوشانيد و در لباسهايش پوشيده ساخت (فتزمّل في ثيابه و تدثّر فيها). جبرئيل كه نزدش آمد، او را خطاب كرد: يا أيّها المزّمّل، يا أيها المدّثّر.30
نقل ديگري با همين مضمون، به ابن عباس منتسب است. بنابر آن روايت، وليد بن مغيره ضيافتي براي قريش ترتيب داد كه در آنجا براي يافتن نام و عنواني براي حضرت محمّد مشورت كردند. عناوين پيشنهادي ساحر، كاهن و شاعر بودند؛ اما سرانجام بر عنوان «سحر يؤثر» اتفاق كردند. وقتي حضرت محمّد از اين امر اطلاع يافت، بر سر خود پوششي برگرفت و خود را پوشيده ساخت (وقنّع رأسه وتدثّر). آنگاه خداوند آيات نخست سوره? مدثر را نازل كرد.31 تعبير «سحر يؤثر» كه در آيه? 24 سوره مدثر ذكر شده است، فراز آغازين اين سوره را به صورت فرماني الهي مينماياند كه به حضرت محمّد دستور ميدهد از سخني كه كافران راجع به او ـدر آن آيهـ ميگويند نوميد و دلگير مباشد.
طبرسي (م548هـ) همين تفسير را بدين شكل نقل به معنا ميكند:
اي آنكه ميخواهي با پوشانيدن خود از آزار ايشان در امان ماني، با انذار ايشان به استقبال آن آزار و اذيت برو و قوم خويش را از آتش جهنم بترسان، گو اينكه ايمان نياورند.32
در برخي تفاسير، اين عدم فعاليت و پوشيده بودن حضرت محمّد، ناشي از يك ضعف شخصي، يعني نفسانيات شمرده شده است. بنابر يكي از اين تفاسير كه فخر رازي در توضيح كلمه? المزّمّل نقل ميكند:
پيامبر در ردايي پشمي متعلق به همسرش خديجه پوشيده و مشغول استيناس با وي بود كه در همان وقت آيات نخست سوره? مزّمّل نازل شد؛ گويي به او گفته شد: امور نفساني را رها كن و خود را به عبادت پروردگار مشغول بدار.33
در نقلهاي ديگر از همين تفسير، آن امر نفساني صرفاً خواب است؛ مزّمّل به كسي اطلاق ميشود كه در حال خواب خود را در پتويي پوشانيده است، و اين واژه به نحو استعاري در بيان كاهلي و عدم فعاليت به كار ميرود. روشنترين بيان از اين تفسير را زمخشري در كشّاف آورده است. وي شعري از ذوالرمّه (م117هـ) نقل ميكند كه در آن واژه? متزمّل به معناي «فرد تنبل، مسامحه كار، كه از سختيها كناره ميگيرد، در دفعِمشكلات نميكوشد و هيچ دشواري را بر دوش نميگيرد»، به كار رفته است. به گفته? زمخشري، حضرت محمّد عادت داشت كه شب را در پتويي بخوابد؛ نحوه? خطاب آيه در اينجا، اين عادت او و نيز آسوده خوابيدن شبانهاش را ـچنانكه گويي هيچ امر مهم ديگري وجود نداردـ مذموم نشان ميدهد. وي ميافزايد كه در فراز آغازين سوره? مزّمّل، حضرت محمّد ترغيب ميشود كه به جاي تزمّل، تشمّر كند، يعني از رختخواب بيرون آيد، مشغول كار شود و خويش را وقف عبادت خداوند كند. زمخشري به اين دليل چنين استنباطي را مطرح ميكند كه تاكيد دارد حضرت محمّد و صحابه? او در انجام اين امر الهي، خواب را رها كردند و تمام شب را به نماز و عبادت پرداختند، تا آنجا كه به قدري ضعيف و رنجور گشتند كه خداوند بديشان اجازه داد تنها پارهاي از شب را به نماز ايستند.34
چنين تفسيري از واژه? مزّمّل كه از بافت و سياق مجموعه? سوره? مزمّل بهره ميگيرد، ريشه در روايات تفسيري قديمتر دارد. از سُدّي (م 128هـ) نقل است كه حضرت محمّد براي خواب، خود را پوشانيده بود (…وكان قد تزمَّل للنّوم).35 همين بيان را از قول ضحّاك (م105هـ) نيز نقل كردهاند.36 تفسير ياد شده در شرح و بيان آيات نخست سوره? مدثّر هم آمده است. فخر رازي ميگويد كه حضرت محمّد پوشيده در لباسهاي خويش خوابيده بود (كان نائما متدثّرا بثيابه)، كه جبرئيل آمده، او را بيدار كرد و گفت: «يا أيها المدّثّر. قم فأنذر». گويي به او ميگويد: «خواب و پوشش خود را كنار بگذار و خود را به انجام رسالت پروردگارت مشغول بدار.»37 چنين تفسيري از واژه? مدّثّر بار ديگر آدمي را به ياد بيانات قديمتر با همين مضمون مياندازد. طبري روايتي منسوب به ابن عباس و با اِسنادِ آلِابن سعد بدين مضمون ميآورد كه يا ايّها المدّثّر به معناي «يا ايّها النّائم» است.38 فراء و ابن قتيبه نيز توضيح ميدهند كه مدّثّر به كسي گفته ميشود كه لباس خويش را براي خواب ميپوشد.39
شگفتترين تفسير از واژگان المزّمّل/المدّثّر كه در دسته? سوم ـيعني تبيينهاي «مذمّتي»ـ قرار ميگيرد، در كتاب التعريف عن الاسماء المبهمة في القرآن،40 اثر سهيلي آمده است. وي تفسير خود را با اين بيان آغاز ميكند كه هيچيك از عناوين المزّمّل و المدّثّر را نميتوان نامي براي حضرت محمّد به شمار آورد، زيرا اين دو عنوان صرفاً به دليل اوضاع و احوال خاصّي كه حضرت محمّد در آن لحظه? خطاب وحياني داشته به كار رفته است. سهيلي خاطر نشان ميكند كه به منظور القايِمفهوم مهر و ملاطفت، پيامبر با عنوان المزّمّل مورد خطاب قرار گرفته است. اين بدان معناست كه به حالتي كه پيامبر در آن لحظه? خاص خطاب داشته، هيچ ملامت و مذمّتي متوجه نبوده است. سهيلي به نمونههايي مشابه از حضرت علي و حذيفه استشهاد ميكند كه فرد نخست را يكبار پيامبر با عنوانِ «ابو تراب» خطاب كرد و نفر دوم را در جايي «نعمان» خواندهاند، كه در اين هر دو مورد، مقصود اصلي، افاده? معناي مهر و ملاطفت بوده است. وي ميافزايد كه عبارت نخست سوره? مزّمّل، براي هر آن كس كه شب را تماماً به خواب ميگذراند، اين پيام را دارد كه برخيز و نماز بگذار. وي همچنين مينويسد كه پيام اين آيه به حضرت محمّد، با توجه به دستورِ «قم اللّيل…» كاملاً روشن است: اينكه در وقت خواب خود را درون جامههايت مپوشان، و حال خود را هر لحظه نيكوتر گردان. سهيلي معتقد است كه همين پيام در آيات نخست سوره? مدّثّر نيز مندرج است. در اينجا رابطهاي مهم ميان خطابِ «يا أيّها المدّثّر» و فرمانِ «قم فأنذر» وجود دارد. به گفته? وي، معناي اين فراز از سوره? مدثر را تنها با توجه به جملهاي منسوب به پيامبر(ص) ميتوان دريافت. آن جمله اين است كه «أنا النّذير العريان»: من هشدار دهندهاي برهنه هستم. سهيلي ميگويد كه تعبير «نذيرِِ عريان» به معناي كسي است كه مصمّم و فعالانه (الجادّالمُشمِّر) اقدام ميكند. آنگاه ميافزايد كه عادت و شيوه? هشدار دهندگان عرب اين بود كه در حالِ اعلام خطر، لباس خويش را درآورده و آن را تكان ميدادند تا نسبت به هشدار خود، جلب توجه كنند. بنابراين، ارتباط ميانِآن خطاب و آن فرمان روشن ميشود: هشدار دهندهاي كه خود را در جامههايش پوشانيده است، نميتواند هشدار دهنده? برهنه (النذير العريان) باشد.
محتواي سخن سهيلي اين است كه عنوانِ مدّثّر، كوتاهي حضرت محمّد را در اداي وظيفهاش به عنوان نذير و هشدار دهنده? قومش نشان ميدهد. او را به دليل عدم فعاليت و سستي، مدّثّر خواندهاند. فرمانِ «قم فأنذر» دستوري است به كنار نهادنِ «تدثّر» و رو آوردن به «انذار عريان». به ديگر سخن، او ميبايست جامه? خويش را بدر آورد و به سان رسولي از جان گذشته به ميدان عمل در آيد.
اين بيان و توضيحِ سهيلي در نوع خود منحصر به فرد است. ديدگاه وي مبتني بر روايتي بسيار كهن در صحيح بخاري41 و مُسلم42 است. ابو موسي اشعري از پيامبر چنين نقل ميكند كه:
مَثَل من و رسالتم، همچون كسي است كه نزد قوم خويش آمده، اعلام ميكند:من به دو چشم خويش سپاه دشمن را ديدهام و من هشدار دهندهاي عريانم (وانّي أنا النّذير العريان). خود را نجات دهيد! خود را نجات دهيد! برخي به سخنش گوش ميدهند و نجات مييابند. ديگران اطاعت نميكنند و چون دشمن سر رسيده، حمله ميكند، ايشان را هلاك ميكند.
مؤلفان مسلمان ظاهراً همگي اتفاق نظر دارند كه كاربرد اصطلاحيِ عبارتِ «أنا النّذير العريان»، اساساً مربوط به دوره? پيش از اسلام است، ليكن در تعيين كسي كه نخست بار اين تعبير را به كار برده، اختلاف نظر فراواني دارند.43 اما به هر حال، مزيّت تفسير و رأي سهيلي در اين است كه نشان ميدهد «مدّثِّر» از اصطلاحات عربي جا افتاده در دوره? پيش از اسلام بوده است.
دسته سوم از روايات و تفاسيري كه در اين مقاله مطرح شد، عموماً از دو دسته? ديگر قديميتر مينمايند. اين تفاسير مبتني بر اين فرضاند كه پوشيدگي حضرت محمّد، حالتي نابجا بوده، كه وي ميبايست از آن بدر ميآمده است. اين نگرش ظاهراً مولود آن بستر و محيط قديمي است كه در آن هنوز انديشه? عصمت حضرت محمّد به طور كامل حاكم نشده بود. بعدها اين پوشيدگي حضرت چنان تفسير شد كه بيانگرِحالت موجّهتري از پيامبر (دسته? دوم)، يا دست كم حالتي خنثي (دسته? نخست) باشد. در چنين بستري، تفاسير دسته? سوم، ديگر مورد پذيرش و تحمل قرار نميگرفتند. اين نكته? بسيار مهمي است كه تفسير و تبيين سهيلي راجع به «النذير العريان» در جاي ديگري تكرار و بازگويي نشده است، و حتي توضيح زمخشري در باب سستي حضرت محمّد، به دليلِخوابيدن در تحت پوششِجامههايش، بارها مورد انتقاد آلوسي قرار ميگيرد.44 سرانجام اينكه به جرأت ميتوان ادعا كرد كه دسته سوم از تفاسير ياد شده، سرنخ معناي اصليِتعابيرِ مزَّمِّل و مدَّثِّر را در دست دارند.
1. ن. ك:نُلدكهـ شوالي، 1/87؛ بوهلـ شادر/138، يادداشت 37؛ وات، محمّد در مكه/49؛ هالپرين، «رواياتِ ابن صيّاد»/219،220.
2. . neutral explanations
3. طبري، تفسير، 29/79ـ91؛عبدالرّزاق، تفسير، برگه? 287 الف.
4. ابن قتيبه، غريب القرآن/493.
5. ن . ك زمخشري، 4/180؛ نيز كشف الملتبس، برگه? 187 ب؛آلوسي، 29/115. درباره? خود اين حديث هم ن.ك: ونسينك، معجم الفاظ حديث نبوي، ذيل واژه? «دثر». نيزمقايسه كنيد با فتح الباري، 8/42.
6. سيوطي، الدّرّ المنثور، 5/277:… كان النبي(ص) يتدثّر بثيابه.
7. همان، 5/276ـ277:… نزلت وهو في قطيفه. نيز ن.ك: ابن كثير، تفسير، 4/434؛ قرطبي، 19/32.
8. طبري، تفسير، 29/90:… عن ابراهيم، يا ايّها المدثّر، قال:كان متدثّراًفي قطيفه. نن.ك: الدّرّ المنثور، 6/281.
9. مقاتل بن سليمان، ج2، برگه? 212 ب:… وذالك أنّ النبي(ص) خرج من البيت وقد لبس ثيابه فناداه جبريل(ع):«يا ايّها المزّمّل»الّذي قد تزمّل بالثّياب، وقد ضَمَّها عليه.
10. . praising explanations
11. آلوسي، 29/102.
12. فرّاء، 3/196: والمزّمّل الّذي قد تزمّل بثيابه وتهيّأللصلاة، وهو رسول اللّه(ص).
13. فخر رازي، 30/171.
14. زمخشري، 4/174. نيز ن.ك: كشف الملتبس/187 الف؛ قرطبي، 19/32؛آلوسي، 29/101،102؛بيضاوي، 2/284. اين مفسران به اين مطلب توجه داشتهاند كه چون عائشه تنها پس از هجرت، همسر پيامبر بوده است، اين فراز از قرآن بايد مدني باشد.
15. طبري، تفسير، 29/78.
16. همان/91.
17. فخر رازي، 30/171، 190؛قرطبي، 19/32.
18. ابن كثير، تفسير، 4/434؛ مقايسه كنيد با قرطبي، 19/32.
19. آلوسي، 29/116.
20. فخر رازي، 30/190: يا ايّها المدّثّر بأثواب العلم العظيم والخلق الكريم والرّحمةالكاملة.
21. آلوسي، 29/116.
22. خرگوشي/73 الفـ 73 ب.
23. ابن شهر آشوب، 1/130.
24. . pejorative explanations
25. فخر رازي، 30/190. نيز ن.ك: بيضاوي، 2/285؛آلوسي، 29/116.
26. نمونه را ن.ك: عبدالرّزاق، تفسير، برگه? 287ب؛ طبري، تفسير، 29/90ـ91؛بخاري، 6/200ـ201؛ الدّرّ المنثور، 6/280ـ281.
27. ن.ك: قرطبي، 20/93:… وكان اذا نزل عليه الوحي استقبلته الرّعد. نيز ن.ك: تبيين فيزيولوژيكي جالبي كه ابن عربي از اين پديده ارائه ميدهد ـــ؛ حلبي، 1/263.
28. واحدي، الوسيط/300 الف؛قرطبي، 19/32؛ طبرسي، 29/93.
29. سهيلي، الاسماء/89 الف؛ نيز ن.ك: حلبي، 1/262،263 (به نقل از سهيلي). مقايسه كنيد با آلوسي، 29/116.
30. الدّرّالمنثور، 6/276 (به نقل از بزّار، طبراني و ابو نُعيم). نقلهاي ديگر را ن.ك: فخر رازي، 30/189،190؛ قرطبي، 19/60،61.
31. الدّرّ المنثور، 6/281 (به نقل از طبراني و ابن مردويه) نيز ن.ك: ابن كثير، تفسير، 4/440.
32. طبرسي، 29/105.
33. فخر رازي، 30/171:… أنّه كان متزمِّلا في مرط لخديجةمستأنسا بها فقيل له:«يا أيّها المزّمّل قم اللّيل»؛كأنّه قيل له: «اترك نصيب النّفس واشتغل بالعبوديّة».
34. زمخشري، 4/174. مقايسه كنيد با كشف الملتبس، برگه? 187 الف؛فخر رازي، 30/171، بيضاري، 2/284؛ طبرسي، 29/93.
35. واحدي، الوسيط/300 الف؛نيز ن.ك: ابن كثير، تفسير، 4/434.
36. قرطبي، 19/32.
37. فخر رازي، 30/190؛نيز ن.ك: طبرسي، 29/150.
38. طبري، تفسير، 29/91.
39. فرّاء، 3/200؛ ابن قتيبه، غريب القرآن/495.
40. سهيلي، الاسماء/88 الفـ 89 ب. براي نقل قولهاي كوتاهي از اين كتاب ن.ك: قرطبي، 19/33؛ و مقايسه كنيد با سهيلي، الروض الأُنُف، 2/48؛مُغُلطاي، الزهر الباسم، مخطوطات كتابخانه?دانشگاه ليدن، بخش شرق شناسي، برگه? 134 بـ 135 الف.
41. بخاري، صحيح، 8/126 و 9/115.
42. مُسلم، صحيح، 7/63.
43. ن.ك: فتح الباري، 11/270،271؛زبيدي، 3/561،562 (ذيل ماده? «نذر»).
44. آلوسي، 29/101.